سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دختر ماه نهم - و یا شاید هم ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























و یا شاید هم ...

عید غدیر بر همه عاشقان مولا علی (ع )مبارک باد!

 

عید غدیر بر شما مبارک

 

یا علی ذاتت ثبوت قل هو الله احد

نام تو نقش نگین امر الله الصمد

لم یلد از مادر گیتی و لم یولد چو تو

لم یکن بعد نبی مثلت له کفوا احد

 

 


نوشته شده در شنبه 86/10/8ساعت 1:16 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

غدیر،عید ولایت است...

امام راحلِ بزرگوارِ ما، بزرگترین حق را از این ناحیه به گردن امّت اسلامى دارد که آحاد مردم را به مسؤولیت خودشان که دخالت در امر حکومت است، متنبّه و واقف کرد. از این روست که در نظام اسلامى، هر کس متدیّن به عقیده و شریعت اسلامى باشد، در امر حکومت داراى مسؤولیت است. هیچ کس نمى‏تواند خود را از موضوع حکومت کنار بکشد. هیچ کس نمى‏تواند بگوید: «کارى انجام مى‏گیرد؛ به من چه!؟» در موضوع حکومت و مسائل سیاسى و مسائل عمومى جامعه در نظام اسلامى، «به من چه» نداریم! مردم برکنار نیستند. بزرگترین مظهر دخالت مردم در امور حکومت، غدیر است. خودِ غدیر این را به ما آموخت و لذاست که عید غدیر، عید ولایت است، عید سیاست است، عید دخالت مردم در امر حکومت است، عید آحاد ملت و امّت اسلامى است. این عید، مخصوص شیعه هم نیست. جا دارد و حق آن است که همه امّت اسلامى، این روز را براى خودشان عید بدانند. غدیر، عید امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام هم هست و شیعیان آن حضرت، به طور ویژه از این عید استفاده مى‏کنند.

 

 


نوشته شده در شنبه 86/10/8ساعت 12:25 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

ای علی تو نشان هدایت این امتی؛ هر که تو را دوست بدارد ، رستگار شود و هر که تو را دشمن بدارد ، به هلاک افتد.    پیامبر اکرم (ص)

ولایت علی بن ابی طالب (ع) ولایت خدا و محبت او عبادت خدا و پیروی از او فریضه ای از جانب خدا است . پیامبر اکرم (ص)

هر که من مولای اویم پس علی مولای او است .  پیامبر اکرم (ص)

روز غدیر خم برترین عید امت من است .  پیامبر اکرم (ص)

خداوند پس از غدیر خم برای کسی حجت و عذری باقی نگذاشت .  حضرت فاطمه زهرا (س )

 

img/daneshnameh_up/d/d8/imam_ali800.jpg


نوشته شده در جمعه 86/10/7ساعت 12:3 عصر توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

 

 

تقدیم به آستان بیکران او،که مثل او هیچکس نیست؛و فقط اوست که زیباترین یگانه تنهاست.

امید در آن روز که مرا هیچ یار و یاوری نیست،یاریم فرمایی.

سلام

الان ساعت نزدیک نیمه شبه،تو اتاقم نشستم،هوا خیلی سرده!دیروز برف اومد،اولین برف پاییزی..

میگن امشب شب یلداست!به معنی طولانی ترین شب سال،یکی از شبهای سرد سال،تو این شب رسمه که همه دور هم جمع شن،خونمون شلوغه،از یه ماه پیش مامان تدارک دیده بود،هر سال خونه مامان جون اینا بودیم،اما امسال به دلایلی اینجا جم شدیم..

این تلویزیونم خیلی شلوغش کرده ها!اینا هم دلشون خوشه،درسته من نمیگم نباید این سنت قدیمی رو دست کم گرفت و اهمیت نداد،اما آخه اینم درست نیست که این همه خرج و دم و دستگاه و این همه اسراف!

کدوم یک از این شبکه های به ظاهر اسلامی رو دیدین که امشب مراسمشونو تو یه کهریزکی،بهزیستی،آسایشگاه معلولینی،سالمندانی،یا یه خیریه بگیرن!کنار بچه ها یا مردمی که تا حالا نه آجیلی خوردن نه خانواده ای دارن واسه دور همی!

 برف و زمستان و شب یلدا از نگاه من و شما و...زیباست ولی از نگاه کودکان گرسنه ی بی پناه که زیر پل ها یا پارک های شهر از سرما می لرزن زیبا نیست،برای یتیمان بی گناهی که هر یک به دلایلی از کانون گرم خانواده دورن اصلن زیبا نیست،برای پدری که مجبوره شب هم بیدار باشه وجون بکنه و  خرج تحصیل فززندش رو جور کنه هم زیبا نیست،برای مادری که فرزندش از درد کلیه خوابش نمی بره ونه پول داره نه پشتوانه که یه بیمارستان بستریش کنه،نه تنها زیبا نیست بلکه برف و سرما و زمستان و شب یلدا...سهمناک ترین نعمت است!همین لحظه که من اینجا،توی خونه،کنار خانواده،کنار عزیزانی که هیچ کدم برام هیچ وقت کم نذاشتن،ّبرای خودم راحت نشستم چه بسیار کسانی هستن که در آرزوی  آغوش گرمی،آلونکی،تکه نانی،یا حتی دلی برای درد دل گفتن هستن!

از فردا سرما بیشتر میشه،همینطور برف و بارون،گربه های خیس شهراز زور سرما و گرسنگی بدون اهمیت به نور چراغ و صدای ماشینا و غرغر مردم کیسه زباله هارو پاره میکنن تا از پس مونده غذای آدما سیر شن!بسیاری از اونا با باریدن اولین برف میمیرن!زمستان از نگاه اونا هم زیبا نیست!مردان بیکار بسیاری در همین لحظه با تخته پاره ها پارویی میسازن تا از فردا تو کوچه ها جار بزنن برف پارو میکنیم!شب که با دستان تاول زده ی سوخته از سرما به سمت بی خانه مانی بر می گردن تو جیبشون پولی هست که میدونن کفاف گرسنگی رو تا برف دیگه نمیده!باور کنید اینها هم برف و زمستون رو دوست ندارن!برف تنها کمک در آمدیست!

 

باورتون نمیشه اما من همه اینا رو دیدم،

منم هم زمستون دوس دارم هم برف و اما...

شما چی؟ شب یلدا چطور بود؟

 چرا یک معرفت علی(ع)راندارید؟مگر علی (ع)نگفته کسی که شب

سیربخوابد وهمسایه اش گرسنه باشد ازما نیست مگر جعفرصادق(ع)نبود

که شبها برای فقیران غذامیبرد؟مگر فاطمه نبود که غدای کودکان خود را

به فقیران میداد چرا یک ذره از مسلمونی انها راندارید؟چرا خودمان را به

خودتان را به خواب زدید؟ایا وقت بیدارشذن فرانرسیده؟ایا عدالت زنده است؟

مسمانی هنوزوجود دارد؟

فکر می کنم شاید اگر همه ی بچه های شهر پابرهنه بودند دیگر کمتر بچه ای به خاطر اینکه کفش ندارد غصه می خورد.

فکر می کنم شاید اگر همه ی بچه های شهر گرسنه بودند دیگر کمتر بچه ای به خاطر اینکه مجبور است نان شبش را با چهار پنج تا خواهر و برادر کوچکترش قسمت کند غصه می خورد.

فکر می کنم اگر همه ی بچه های شهر کیف مدرسه نداشتند دیگر کمتر بچه ای به خاطر اینکه کتاب و دفترش را توی پیراهنش می گذارد غصه می خورد.

فکر می کنم شاید اگر همه ی بچه های شهر فال فروش بودند دیگر کمتر بچه ای به خاطر اینکه ناچار است صبح تا شب سر چهارراه ها منت مردم را بکشد غصه می خورد

... غصه اینجاست که می بینی تو نداری و آن دیگری دارد.

تو اشک می ریزی و آن دیگری می خندد.

تو گرسنه می خوابی و آن دیگری دولپی تا صبح می بلعد.

تو شیشه ی ماشین پاک می کنی و آن دیگری که پشت شیشه با خیال راحت روی صندلی لم داده مسافرت می رود.

... غصه از این فاصله هاست...

 

 


نوشته شده در شنبه 86/10/1ساعت 1:28 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.

دلداده بیقرار ابا عبدالله (ع) به نیکی می داند که حسین (ع) چه عاشقانه حج ابراهیمی را از سرزمین عرفات وداع گفت و با دعای روح بخش عرفه راهی سرزمین عشق و دلدادگی یعنی کربلا شد.

نهم ذی الحجه روز پذیرش توبه حضرت آدم ابوالبشر است آن هم با کلماتی که خدایش آموزش داد و گفت که با ذکر حسین به درگاهش تضرع کند.
نهم ذی الحجه را کربلائیان بهتر می شناسند چرا که همین روز حسین (ع) با کاروان کربلائی اش از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمده روی به دامن کوه رحمت نهاده با وداع از مناسک حج راهی در پیش گرفت که آخرش عشق بود و دلدادگی.
و برای همین است که خدای مهربان در این روز با شکوه قبل اینکه مناجات حاجیان سرزمین عرفات را ببیند حتما" روی به سرزمین کربلا می کند و با زائران حرم شش گوشه ابا عبدالله هم نوا می شود.
البته که در این میان ، دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
روز نهم ذیحجه روز عرفه ، روزی که زائران سپیده دم صبح راهی عرفات شدند تا در جوی مملو از ایمان، خشوع و خضوع استغفار کرده و ارکان اصلی حج را به جا آورند.
زائران در روز نهم ذیحجه، روز عرفه، آداب و رسوم و مناسک دینی خود را به جا می‌آورند و خود را برای دیگر اعمال این ایام آماده می‌کنند. روزی که صدها هزار زائر خانه خدا به عرفات رفته‌اند و در این روز بزرگ به درگاه خداوند متعال تضرع می‌کنند، روزی که آنها خواستار تقرب به درگاه احدیت هستند. روزی که خواهان بخشش گناهان و تولدی دوباره‌اند. در این روز خدا دینش را کامل کرده و نعمتش را تمام.
در این روز حجاج بیت الله الحرام استغفار می کنند و پاک و عاری از هر گناه می شوند، همچون کودکی که تازه زاده شده است. در این روز صدای دعا و انابه بنده به درگاه احدیت قطع نمی شود و استغاثه بنده از پروردگارش تا عرش می رود.
زائران پس از ادای نماز ظهر و عصر در عرفات مانند سنت پیامبر اکرم (ص) رو به قبله ایستاده، تا زمان غروب خورشید این حالت را حفظ ، به دعا خوانی خود ادامه می دهند و به تفکر و تأمل در اعمال خود پرداخته و توبه و انابه سر می دهند. آنها پس از وقوف در عرفات از طلوع خورشید تا غروب، به سوی مزدلفه برای شب زنده داری رفته و در آنجا بیتوته می کنند و به عبادت و راز و نیاز می پردازند. آنها نماز مغرب و عشا را در مزدلفه به جا می آورند و تا صبح فردا (عید قربان) شب زنده داری کرده و به دعا و مناجات می پردازند.
زائران خانه خدا 10 ذیحجه بار دیگر به منی باز می گردند تا قربانی کنند، رمی جمرات و مراسم عید قربان را برگزار کنند تا حج آنها کامل شده و نام حاجی را بر خود نهند.
رمی جمرات را طی سه روز متوالی (ایام تشریق) انجام می‌دهند. در نیمه‌های شب ضعیفان، زنان، پیران و بیماران آنگونه که پیامبر اکرم(ص) به این گروه اجازه داده بود، رمی جمرات را به جا می‌آورند و بقیه تا صبح فردا صبر کرده و دعا می‌خوانند و به عبادت می‌پردازند. سپس مناسک حج به پایان می‌رسد و به منظور طواف افاضه و خارج شدن از احرام به مکه می‌روند.
وجه تسمیه آن را چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است

.


نوشته شده در پنج شنبه 86/9/29ساعت 12:3 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

 

به نام دل به نام جان به نام نامی جانان به نام دلبر و دلدار به نام من به نام تو به نام آدمی زاد پاک به نام کودک و مادر به نام خود به نام فکر به نام رنگ به نام آب به نام نان به نام خنیاگران پر شور به نام هست به نام نیست به نام ما به نام آفریدگار پاک    زاده شدم درین روز

20سال پیش من یک روز هم نداشتم اما الان تجربه ی 8765 روز رو پشت سر گذاشتم روزای شاد و غم بار زیاد و کم بودند و روزایی که روزمرگی بودند هم کم نبود

20سال پیش من یک ساعت هم نمی شد که زمینی بودم و الان 210360 ساعت ست که تنم به خاک پاک میهنم پیوند خورده
20سال پیش من هنوز در دنیای بالایی بودم و الان همه ی تنم بوی خاک زمین رو می ده
20سال پیش شاید دقیقه و ثانیه برایم به مزه ی شیر مادرم بود و الان به مزه ی تلخی واقعیتی که دیگر آن کودک باید خود مادر شود
20سال پیش آوای آژیر قرمز و رزد و سپید همراه لالایی مادرم بود که مرا به خواب می برد و الان آوای ساز و آواز همراه دل مشغولی هایم.
20سال پیش من یک باکره ی ذهنی روحی جسمی بودم و الان یک زخمی که ذهنش را تاراج کرده اند و روحش را تسخیر و جسمش را خسته
20 سال پیش من تمام دنیایم گهواره ای بود و دست مهربان مادر و الان تمام داشته هایم با تمام زیادی هایش پشیزی در مقابل آن گهواره ی آرام نمی ارزد
20سال پیش من نوزادی بودم که نو رسیده بود و الان آدمی زادی هستم که تازه به اول خط رسیده
20سال گذشت و شاید سالها باید بگذرد تا من بفهمم که چرا هرگز  نمی شود تنهایی را از بین برد...

امروز بیست ساله شدم .بیست بهار از عمرم در پاییز آمد تا من را بیست ساله کند! برایم مهم نیست که تا امروز چه

کرده ام و چه اعمالی از من سر زده است ؛ صد البته که پشیمانی و ندامت از کرده های گذشته ام چونان آتشی جانسوز شمع وجود مرا قطره قطره آب میکند اما

مهم نیست! مهم آینده ای هست که پیش روست . مهم این است که

آیا آینده برای من و از آن من است یا نه؟ که اگر از آن من باشد گذشته را خیالی نیست و اگر خدای ناکرده از آن من

نباشد آینده نیز گذشته است با این فرق که هنوز نیامده است. آری گذشته نیامده و نرسیده!!! آینده ای این چنین همان

به که نباشد و همان به که نیاید و هرگز و هرگز سر نرسد ...

خدایا آینده مرا تکرا گذشته تلخ قرار مده ...

خدایا به حق پاکان درگاهت آینده ای عطا نما متفاوت و برتر از گذشته...

آمین...

 


نوشته شده در جمعه 86/9/16ساعت 12:0 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

 
باید دریا دل بود،

باید دل به دریا زد تا دریایی شد

چرا دریا ، چون دریا گسترده است ... نامحدود...

مثل خدا...

آنکس که دریایی شد ، خدایی شد،

ای خدای دلهای دریایی...

دلم را به وسعت وجودتت روشنی بخش

تا راه را بیابم

تا دریایی شوم

در اعماق دل من آوازی است

که تنها خودم آن را میشنوم

وقتی چشمانم را می بندم و ساکت مینشینم

به راحتی آن را میشنوم

اگر وقت بگذارم و به دقت گوش دهم

باز هم میتوانم آواز دلم را بشنوم

شنیدنش مرا خوشحال می کند

خوشحال تر از هر وقتی

خوشحال تر از هر جایی

هر چیزی و هر کسی

در این دنیای پهناور

خوشحال مانند وقتی که فکر میکنم بعد از مرگ به بهشت خواهم رفت

آواز دلم میگوید...

چه قدر میتوانی خوشحال باشی؟

این آواز مخصوص من است

می دانید؟

همه ی آدم ها در قلبشان آوازی خاص خود را دارند؟

هر کس در این دنیای پهناور

آواز دل خاصی دارد

اگر دل های سحر آمیز و نغمه خوان را باور کنید

و اگر باور کنید شما هم میتوانید خوشحال باشید

آن وقت است که شما هم آواز خودتان را خواهید شنید...


نوشته شده در پنج شنبه 86/9/15ساعت 12:13 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

 

به نام خدا

 

 

 

شاید این هفته بیاید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

بیست و پنجم ماه ذی القعده روز دحوالارض است. دحوالارض را چنین معرفی می کنند "روزی که زمین از زیر کعبه کشیده و گسترانیده شد" .
گر چه این مطلب یعنی کشیده شدن و گسترانده شدن زمین در وحله اول عجیب به نظر میرسد اما تعریف واضح تر این موضوع این است که گفته شود :
پس از آنکه تمام سطح کره زمین به مدت طولانی در زیر آب فرو رفته و خداوند خواست تا آن را از زیر آب بیرون آورد که صحنه زندگی موجودات مهیا گردد ، اولین نقطه ای که از زیر آب سر بیرون آورد همان مکان مقدس کعبه و بیت الحرام بود . این واقعه نشان دهنده اهمیت این نقطه و مرکزیت آن برای همه عالمیان است . 
در واقع دحوالارض روز شروع حیات بخشی خداوند به جهان خاکی است که توجه به آن در روایات و تعیین اعمال خاص همچون روزه ، عبادت ، دعا و غسل واهتمام به آن از سوی معصومین (ع) نشانگر عنایت حضرت حق به این روز با برکت است .
تعبیر به اینکه "در روز دحو الارض رحمت خدا منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز، اجر بسیار است" و امثال آن ، مومنین را بر انجام مستحبات مخصوص این روز ترغیب می نماید . درباره روزه این روز آمده است :
روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است .
روزه این روز کفاره گناهان هفتاد سال است .
برای روزه دار این روز هرکه و هرچه در میان آسمان و زمین است استغفار می کند و ...
از دیگر اعمال این روز شریف دو رکعت نماز است که در آن حمد و پنج مرتبه سوره "والشمس" خوانده می شود و پس از نماز نیز دعایی است که در مفاتیح آمده است . و همچنین دعای "اللهم داحی الکعبه ..." از دعاهای مخصوص این روز است . 
 روایت است که « امام رضا » علیه السلام فرموده اند: درشب بیست و پنجم ماه ذى القعده حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسى (ع)متولد شده اند. و نیز در این روز رسول خدا صلى الله علیه و آله ، به قصد حجة الوداع از مدینه به همراه یکصد و چهار هزار یا یکصد و بیست و چهار هزار نفر  از راه شجره به مکه عزیمت نمودند که حضرت فاطمه (ع ) و تمامى زوجات آن حضرت نیز ایشان را همراهی می کردند .  
و نیز در روایتی است که در این روز قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهد نمود

...


نوشته شده در چهارشنبه 86/9/14ساعت 8:38 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

زمان ،

به چرخش ثانیه محکوم ،

تنگ در گذر است .

گریز از برگزیدن نیست

یکسو سنگ ،

و آن سوی دگر

              ننگ!

و دشنامی که تلخ است و

سزاوار ،

اگر بر سنگفرش راه دوم پای بگذارم.                                

زانوانم هرگز از این برگزینش ،

لرزشی در خود نداشت.

ایـــنک

من و سنگ !

که دژخیمانه بر فرقم فرود آید.

مرا

   ــ البته ــ

خوشتر

زانکه در این گردش زمان و انسان ،

زاده ی محکــوم تاریکی تاریخ باشم .

یاد باد آن یار فرزانه ، امید ،

هوا ،

 آری هوا بس ناجوانمردانه سرد است ،

اما ،

صحبت از سرما و دندان نیست ،

صحبت از سلمان و سیوند است ،

 من اینجا بس دلم تنگ است...

هی با خود می گویم این انتظار فرجام خوشی اگر نداشته باشد چه؟؟؟؟؟

 


نوشته شده در دوشنبه 86/9/12ساعت 10:22 عصر توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

زیارتش بهانه نمى خواهد !

سرت را به شیشه پنجره تکیه داده اى. ماشین از پلیس راه مى گذرد و هر لحظه به شهر نزدیک تر مى شود، دلت بهانه مى گرفت، هواى او را کرده بود که پا در سفر گذاشتى از لحظه اى که ساک را بسته اى و راه افتاده اى هر لحظه بى تابتر شده اى از بلنداى جاده به شهر خیره مى شوى نگاهت از روى ساختمان ها مى گذرد. چشمان تشنه ات در التهاب عطش مى سوزند. چیزى را مى کاوند که خود نمى دانى، دلت گواهى روشنى مى دهد. در تابش نور آفتاب تشعشع خیره کننده «گنبد طلایى» حرمش چشمانت را به آتش مى کشد. نگاه تشنه ات بر روى گنبد قفل مى شود، مى ماند. گویى به آنچه مى طلبیده رسیده است...

 

در ازدحام جمعیت گم مى شوى و بى اختیار به طرف ضریح کشیده مى شوى. شرمنده و خجل از اعمالت اما امیدوار به «شفاعتش» پا پیش مى گذارى. فریاد در حنجره ات خشکیده و غمى غریب روى دلت سنگینى مى کند. ناگفته هاى زیادى دارى که فقط به او مى توانى بگویى. نفست بند آمده است. دستت را به پنجره ضریح گره مى زنى. جاذبه اش تو را به نزدیک تر مى خواند .پیشانى ات که سردى ضریح را مى چشد با تمام وجود او را حس مى کنى. بوى عطر و گلاب از خود بى خودت مى کند.

و معصومه معصومه است. کوثر کویر و قبله همه دل هاى شیفته ولایت، آشناى دور و نزدیک و بزرگ و کوچک. دختر هفتمین و خواهر هشتمین خورشید ولایت، زیارتش بهانه نمى خواهد که حرمش خانه محبان است و حریمش کعبه عاشقان. و عشق عشق است مسلمانى و زندیقى نیست. آنان که هر روز جرعه جرعه «اکسیر ولایت» را از جام مشبک هاى ضریحش مى نوشند دورى او را نمى توانند تحمل کنند در جوارش سکنا مى گزینند تا جان هاى عطشناک و کویرى خود را از محبت او سیراب کنند. خدا کند قدر این بانو را بدانیم.


نوشته شده در یکشنبه 86/9/11ساعت 9:39 صبح توسط دختر ماه نهم نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak